دوصف    

به نام خدا

  دوصف    

دیروز توی صف نان بودم.نانوایی کوی استادان دانشگاه.تویی این نانوایی دو صف وجود دارد، ساکنین کوی وغیر ساکنین کوی.صف غیر ساکنین شلوغ بود ولی ناچار بودم بایستم چون نان درخانه نداشتیم.ولی صف ساکنین کوی خلوت بود.چون اولویت باآنها بود.هرکسی که می آمد سریع نان می گرفت و می رفت.به قول شاطر نانوا اگر هزار نفردرصف کوی باشند و یک نفر در صف غیر کوی باید ابتدا آنها نان بگیرندو بعد آن یک نفر غیر کوی.ازشاطر علت را جویا شدم. گفت که این نانوای متعلق به ساکنین کوی است وآنها ارجحیت دارند وبه شما لطف می کنیم که نان می دهیم.از شاطر تشکر کردم که به لطف زیادی دارند.وجالب اینکه اکثر کسانی که به این نانوایی می آیند کارکنان دانشگاه هستند که به دوصف تقسیم شده اند.حال بگذریم که برخی غیر ساکنین کوی خودرا در این صف قرار می دهند و نان می گیرند.این قضیه مرا یاد مسافراتی انداخت که به قم داشتم.سالها پیش اردوی همراه با بچه های مسجد داشتیم به قم.مکانی برای اقامت پیدا نکردیم.یکی از همراهان خانه ای پدری داشتند در قم که به ناچار در آن خانه کوچک که دریکی ازشهرک های اطراف قم بود ساکن شدیم.برای خرید نان به نانوایی محل رفتم.آنجا هم دوصف بود.صف ایرانی وصف غیرایرانی یعنی افغانی.از کسانی که در صف بودند علت را پرسیدم گفتند که دراین شهرک افغانی زیاد است.به همین علت چون آنها ایرانی نیستند صفشان را جدا کردیم تا مشخص بشود و ما راحتر نان بگیریم.به آن آقا گفتم که همه درحال حاضر ساکن ایرانیم وایرانی هستیم وباید دریک صف قرار بگیریم.برایم جالب بود درشهرمقدسی که اکثر علماو طلاب درآنجا زندگی می کنند این چنین عدالت،حریت وجوانمردی زیر سوال می رود.وتاسف خوردم.

حال این دو صف درتمام زندگی وجامعه نمود پیدا کرده است وما ایرانی ها را به دوصف خودی وغیر خودی تقسیم کرده اند.

 

فراموشی آلبالو

به نام خدا

فراموشي آلبالو

دیروز با دخترم  رفتم بازارچه محل.البته نمی خواستم دخترم رو همرام ببرم چون می دونستم بهونه می گیره وتو این وضع و آخر ماه ونبودن پول هر چه رو که دیده می خواد.با اصرارزیاد با خودم بردمش.رفتم بازارچه تا یک بسته قرص بخرم و سیب زمینی چندکیلو هزار و یک کیلو میوه.مدتی بود میوه نخرده بودیم ومن بعنوان پدر خانواده از روی خانواده احساس خجالت و شرمندگی می کردم.قرص رو پیدا نکردم.سیب زمینی پیدا کردم تازه بودن اما مقداری گران بود سه کیلو هزار.قبلا تا پنج کیلو هزار خریده بودم.چاره ای نبود گرفتم.جلوتر آمدیم از میوه فروشها قیمت میوه رو سوال می کردم هلو 1000،سیب درختی 1000، زردآلو1500،خربزه مشهدی یک کیلو وربع1000.همسرم خربزه مشهدی خیلی دوست داره یک دونه کوچکش رو خردیم،شد2000تومان.جلوی یک میوه فروشی ایستادم.فریاد می زد هلو،زردآلو1500.به دخترم گفتم زردآلو دوست داری گفت نه ودستش رو به سمت سینی آلبالوها دراز کرد وگفت از این ها می خواهم. اسم آلبالو هارو فراموش کرده بودم.حدود2سالی بود که آلبالو نخورده بودیم وبه دخترم حق می دادم که نداند اسم آنها چیست.دستم رو دراز کردم به سینی آلبالو ها و از فروشنده سوال کردم«چند؟»گفت2500به شرط نبود«خلبان»منظور از خلبان کرم بود.آنقدر پول نداشتم که خواسته ی دخترم رو براورده کنم.تنها پول کافی که داشتم،پول قبض تلفن بود.با خودم کلنجار می رفتم که چه کنم پول قبض تلفن رو بدهم یا میوه بخرم برای دخترم.درآخر دخترم پیروز شد.تلفن هم قطع بشود اتفاقی نمی افتد ولی اگر دخترم این میوه را نخورد ونفهمد اسمش چیست درآینده چه جوابی به او می توانم بدهم.آیا قانع می شود که بگویم پول کافی نداشتم.یا اینکه تورم جهانی بوده است ویا دست استکبار جهانی پست پرده بوده است وباعث گران شدن میوه شده است.ویا این که......به فروشنده گفتم یک کیلو بگذارد.درراه برگشت دخترم گفت:«بابا اسم این میوه چیست؟» مقداری فکر کردم وبا خوشحالی گفتم:«آلبالو»با چنان شعفی اسم آلبالو رو بردم که به کشف مهمی نائل شده ام.مقداری از آلبالو ها رو خوردیم.دخترم از آلبالو خوشش آمد.گفت:«بابا آلبالو دوباره می خری؟»من هم به شوخی گفتم: «انشاءالله سال آینده.»با اینکه شوخی بود ولی حقیقت بیش نبود.

استخدام مشکوک

به نام خدا

استخدام مشکوک


مدتی است که با خبر شده ام که دو نفر از مسئولین و کارکنان حوزه مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اهوازکه چندماهی است بطورنامشخص(ازلحاظ وضعیت استخدامی)مشغول بکاربودند بدون طی مراحل قانونی (آزمون، گزینش، و....)به استخدام رسمی دانشگاه درآمدند.دراینجاچندنکته قابل تامل وجوددارد:

1-دردوران ریاست جمهوری طیف اصلاحات چندین نفر مدافع اصلاحات به همین سبک وسیاق وارد سیستم اداری دانشگاه شدند که باعث اعتراض اکثر کارکنان رسمی و غیر رسمی گردید(البته چون هیچ گونه مجرای مدنی برای اعتراض کارکنان وجودندارد،این نارضایتی ها بین کارکنان بصورت گفتگو ردوبدل می شودکه نتیجه ای جزء نارضایتی وبی انگیزگی کارکنان نخواهد داشت)ودردوران اصلاحات همفكران رئيس جمهورفعلي اصلاح طلبان رامنافق،ضدانقلاب و ضد ولايت فقيه مي دانستند.ولی دراین دوران مردمی که به آقای احمدی نژاد و همفکرانش رای دادندبه این علت بود که یکی ازشعارهایشان عدالت،رفع تبغیض و اجرای قانون بود.ولی می بینیم که خلاف این ادعا درحال انجام است.ویکی ازاین مواردنقض عدالت،استخدام رسمی این دونفربصورت مشکوک است.من می خواهم به این آقایان بگویم که اگر راهی وجود داردبرای استخدام رسمی،چطوراست که کارکنانی درحوزه معاونت دانشجویی موجود است که 17الی18سال بصورت پیمانکاری دردانشگاه مشغول کارهستندولی شامل این قانون نانوشته نمی شونداما کسانی که فقط چندماه دردانشگاه کار می کنندوفقط بخاطرمتصل بودن به گروه خاصی اقدام به رسمی شدن آنها می شود.بااینکه شخص رئیس جمهوروهمفکرانش بارها بیان کرده اندکه متصل به طیف خاصی نیستندولی درعمل می بینیم که اینگونه نیست.

2-آقایانی که استخدام شده اید.شمایی که فرهنگ شهادت رادربولتن های خبری،نشریات وتابلوهای اعلانات ترویج می کنیدوعکس های رهبری و شهداءرادر جای جای اتاق خودبردرودیوار می چسبانید، درکجای فرهنگ شهادت،سیره عملی شهداءوسخنان رهبری آمده است که به اینگونه و این روش غیرقانونی به استخدام رسمی درآید؟آیاشمایی که مدعی پیروی ازفرهنگ شهادت وشهداءهستیدتاکنون کتابی در موردنحوه رفتار،سلوک شخصی وسیره شهداءخوانده اید؟آیاتاکنون پای سخنان رهبری نشسته اید؟یا این که بقول معروف ملای مردم هستیدوسخنان رهبری وشهداءبرای سرلوحه زندگی مردم می گوید نه برای خود؟چگونه به خوداجازه داده اید حق بقیه کارکنان خدوم و زحمتکش حوزه معاونت دانشجویی رااینگونه پایمال کنید؟من فکرمی کنم برای اینکه مردم رافریب دهید از رهبری وشهداء مایه می گذاریدتا سرپوشی باشدبرکارهای غیرقانوی وغیراخلاقی خودتابدین گونه کارهای خودراتوجیح کنید.

من بعنوان یک عضوکوچک ازجامعه مسلمان ایرانی به شماتوصیه می کنم که به راه اسلام راستین برگردیدوهمیشه خداراحاضروناظربراعمال خودبدانید.

مدیریت دانشگاه

مدیریت دانشگاه

1-یکی ازمسائلی موردعلاقه ام در دانشگاه علو م پزشکی اهواز پیگیری مسائل فرهنگی دانشگاه است.گنجینه تاریخی ذهن من مملو است ازفعالیتها،کارهاومسائل فرهنگی دانشگاه. اما می خواهم تمرکزم رابر این چهار سال اخیریعنی دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد قرار دهم.این چهارسال باافت وخیزهای بسیاری مواجه بوده است.

2-یکی ازاین موارد که دل هر دردمند ودلسوز این آب وخاک وآشنا به مدیریت و فرهنگ را به دردمی آورد تعویض حداقل چهار مدیرفرهنگی دراین چهارسال است.آشنایان به فعالیتهای فرهنگی می دانندکه این نوع فعالیت دیربازده است و نیاز به برنامه ریزی کارشناسانه و اجرای دقیق آن و زمان کافیه می باشد.امامشخص است که مسئولین دانشگاه هیچ توجه به این مسئله ندارند و فقط دوست دارند در زمان مسولیت شان کارها درست انجام گردد(البته اگردرست انجام گردند)ونگاهی به آینده ندارند.این نوع جابجایی مدیر نشان می دهد که یا مسئولین دانشگاه هیچ اعتقادی به فعالیتهای فرهنگی ندارند و یا با مسائل فرهنگی آشنایی ندارند و یا مدیریت فرهنگی را مانند مدیریت های دیگر می دانندوکاری بایدصورت بگیردبهر جهت.

3-ازدیگرمواردکه جای تامل داردانتخاب این مدیران است.نمی دانم انتخاب این مدیران ازروی چه معیاری است.چه شاخصی برای انتخاب یک مدیرفرهنگی درنظردارند؟آیانبایددرزمینه فرهنگ تحصیل کرده باشد ؟ آیانبایددرزمینه جامعه شناسی،مردم شناسی،فرهنگ شناسی، نظریه های فرهنگی،روانشناسی ومذهب مطالعه داشته باشد؟ آیانبایدسوابق کار مدیریتی وفرهنگی داشته باشد؟امامتاسفانه هیچ یک ازمعیاری ذکرشده بالا(البته حداقل شاخصه های یک مدیر فرهنگی است)درانتخاب مدیرفرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اهواز لحاظ نمی شوندوفقط یک معیاربرای آقایان قابل قبول است،وآن «مذهبی بودن» است.همین که یک نفرپیداشود(اگرمتصل به نهاد خاصی باشدنورالانور)مذهبی، مسجدرو، اهل نماز این آقا تمامی معیارهای یک مدیرفرهنگی ایده آل رابرای یک دانشگاه تیپ یک کشوری رادارست وبقیه شاخصه ها ارزشی ندارندوبه کناری گذاشته می شوند.

داستان ۵ تا میز

داستان ۵ تا میز

مدیری بود(البته هست)ازنوادر دوران دانشگاه.دلسوز کارکنان همفکر،اخراج کننده کارکنان غیر همفکر.جذب کننده نیروهای همدل،نابودکننده نیروهای غیرهمدل، برگزارکننده جلسات هفتگی،توضیح دهنده آیین نامه، سرکوب کننده غیرخودی،مجذوب کننده خودی،مدافع بیت المال،هدیه عیدنوروز،شیمی دان بزرگ،شرح دهنده مولکولهای آب،مدافع انحصاری طلبی....دریک روزسردزمستان ویاگرم تابستان خبردارشدکه مانتوی یکی ازکارکناش به میز فلزی قدیمی برخوردکرده وپاره شده است.مدیردلسوز کارکنان همفکربسیارناراحت شد.این مدیرجوان خودی که مدافع سرسخت کارکنان ازنوع اصولگرایی آن است به فکرچاره افتاد.کارپردازراخواست .به اودستوراکیددادکه پنج عددمیزجدیدبااستانداردروزجهانی جهت رفاه حال کارکنان خریداری نماید.

برای کارپردازسوالی پیش آمده بودوبه مدیرگفت:آقای مدیرفقط یک مانتوپاره شده است وبقیه میزهاسالم هستندپس پنج عدد میزبرای چیست؟مدیردلسوزجواب داد:ممکن است شلواروپیراهن من هم به میزبگیرد و پاره شودوهمچنان ممکن است بقیه همکاران به میزشان برخوردکنندولباسشان پاره شود.کارپرداز بیچاره ازسرناچاری سری تکان دادو چشمی گفت وازاتاق خارج شد.

کارپردازبخاطرکمبودبودجه پولی دربساط نداشت.با روئسا صحبت کردوموافقت شدکه مقداری ازپولی که قراراست بعنوان حقوق کارمندان پرداخت گردد جهت این کاراستفاده شود.

میزهاخریداری شد.میزهایی شیک ایرانی با استاندارهای روزدنیا.

پس ازچندروزبه این مدیرخودی سری زدم.دیدم قسمتی ازشلوارش پاره شده است باتعجب به اونگاه کردم،سوالم راخواندوگفت:ای آقااین میزهای ایرانی شلوارپاره می کنند.بایدبه فکرمیزهای خارجی بود.

یک اخراجی

معرفی کتاب فیل

مدتی است که داستانک درایران باب شده ومخاطب پیداکرده است.برخی ازاین کتاب ها قابل تامل هستند.یکی ازاین کتابهایی که توانسته ام بخوانم داستانک های فلسفی برتولت برشت نویسنده آلمانی به نام «فیل»است.این کتاب را آقای علی عبداللهی ترجمه کرده اندونشرمشکی درسال87چاپ کرده اند.شخصیت اصلی این داستانکهاآقای کوینر است. این داستانکهاقابل تامل وتفکرهستندوهم باتوجه به زمان کم می توان آنهارادرایستگاه اتوبوس ومترو وسالن انتظارپزشک وسف نان وشیرخواند،هم لذت بردوهم فکرکرد.

برشت دراین حکایت ها،مارکس است وقتی ازمسایل اجتماعی سخن می گوید،نیچه است وقتی از وطن دوستی یاعشق سخن می گوید،لائوتزواست وقتی اندرزهای شگفت اش نشان ازظرافت بی نظیر اندیشه ی اوداردودرعین حال هیچ کدام ازاین ها هم نیست.

برای آشنایی چند داستانک رابازگو می کنم.

«                      آقای کوینر و سوال این که آیاخدایی هست؟

یکی ازآقای کوینرپرسید،خدایی وجودداردیانه؟

آقای کوینرگفت:

به تو توصیه می کنم دراین باب تامل کن که آیا رفتارت بادانستن جواب این سوال تغییرخواهد کردیانه.اگرتغییرنکرداین پرسش خود به خودمنتفی است.اگرتغییرکرددست کم می توانم کمک ات کنم وبه تو بگویم:تودیگرتصمیم خودت راگرفته ای،توبه یک خدااحتیاج داری.»

«کسی به آقای کوینرگفت:قاضیان مارشوه خوارهستند.آقای کوینر پاسخ داد:متاسفانه اصلا این طورنیست.آن ها رشوه خوار نیستند،حتی با بالاترین مبالغ هم نمی توان آن هاراتطمیع کردتاحق رابگویند.»

«آقای کوینرازپسربچه ای که زار زارگریه می کردعلت غم وغصه اش راپرسید.پسربچه گفت: من دوسکه برای رفتن به سینماجمع کرده بودم،اماپسرکی آمدیکی ازآنهاراازدست ام قاپیدوبه پسری که دور تردیده می شد اشاره کرد آقای کوینر پرسید:مگر با داد و فریاد مردم رابه کمک نخواستی؟پسربچه باهق هق شدیدتری گفت:چرا.آقای کوینردرحالی که بامهربانی اورانوازش می کرد دوباره پرسید:کسی صدای ات راشنید؟پسربچه هق هق کنان گفت:نه.آقای کوینر پرسید:نمی توانی بلندتر فریاد بزنی؟پسربچه با امیدواری تازه ای نگاهی به او کرد وگفت:نه. آنگاه آقای کوینرلبخندی زد وبعدگفت:پس حالاآن یکی سکه را هم بده بیاد وآخرین سکه رااز دست پسربچه گرفت وبی واهمه به راهش ادامه داد.»

قیمت این کتاب3200تومان است.

آدرس سایت نشرمشکی             WWW.meshkipublication.com   

موانع مجوزنشرکتاب

     امروزمجله مردم وجامعه راخردیم.یاداشتی ازآقای پوریاسوری خواندم درموردتعطیلی کتاب فروشی ها وعدم مجوزدادن به کتاب های تازه و برخی ازکتا بهای تجدید چاپ که قابل تعمق است ودربرخی موارد تکان دهنده.برخی ازمطالب این نوشته رامی آورم تا تلنگری باشدبرای دلسوزان اهل کتاب.

حالاکرکره کتاب فروشی هایک به یک پایین می آید،کتاب فروشی ها تعطیل می شوندوبرای پیداکردن دلیل این تعطیلی هاهم راه دورچرا برویم،محمدعلی جعفریه عضواتحادیه ناشران وکتاب فروشان تهران چندی پیش بودکه خبرداددرسه سال گذشته،250کتاب فروشی در تهران به دلیل مشکلات موجوددرعرصه نشرتعطیل شده اند.روز به روزدایره فعالیت تنگ تروشرایط برای کتاب فروشان سخت تر می شود.مساله اصلی این است که درزمینه فروش وتوزیع کتاب مابه نقطه پایانی رسیده ایم

«امسال هم چون سالهای گذشته بااعتقاد راسخ محمدحسین صفارهرندی دروزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،این وزارت خانه بررسی پیش از چاپ رابااهداف جدیدی دنبال می کندوحتی آیین نامه ای راابلاغ نمودودرآن به بررسی مجددکتاب هایی که پیش ازاین مجوزانتشارآنهاصادر شده بود،تاکیدکرده است»

محمدعلی سپانلویکی ازکسانی است که سیاست تجدیدنظردوباره، بعضی ازکتاب هایش رابی نصیب نگذاشته است وازآن نمونه های غیر قابل انتشارادرآثاراوهم یافت شده است.سپانلوازعدم دریافت مجوز چاپ گله داردومی گویدکتاب هایم مدتی طولانی است دروزارت ارشاد منتظرمجوزند.ترجمه من ازنمایش نامه«عادل ها»آلبرکاموکه تاکنون9 نوبت منتشرشده،برای تجدیدچاپ دهم مجوزنگرفته است این اثربه همراه نمایش نامه شهربندان که قراربودازسوی انتشارات نگاه،چاپ سوم شود،آثاری بامفهوم ضد تروریسم هستندونمی دانم چراخواستنه اند جمله هایی ازآنها حذف شودومن نیزبااین شرط،آنهارا چاپ نمی کنم

سهیل محمودی دراین باره می گویدمن دراین چندسال عهدکردم که خودم نباشم وبراین منوال من خودم،خودم راپیش ازتذکرآقایان سانسور می کنم.تازه این درشرایطی است که من درحوزه ادبیات دینی قلم می زنم واصلا نبایدزیادمشکل داشته باشم امابااین وجود کتابهای من هم مدت زمان درازی دردستگاه وزارت ارشادمنتظرمجوزبوده اند.خدا رحم کندبه حال دیگرانی که مثل من درحوزه دین کارنمی کنندوازاین مزیت برخوردارنیستند.آنها وضع شان خیلی ازمن بدتربوده است. خودتان قضاوت کنیدآیااین توهین نیست که کتاب های من برای دریافت مجوزوحک واصلاح زیردست آقای«ض.ش»برود،این باعث شرمندگی من وادبیات است،یااینکه کتاب های استادمحموددولت آبادی راآقای«م.ر.س»بخواندوتشخیص بدهندقابل چاپ هست یانه؟کیفیت دارندیانه!وهزارمساله دیگر.من ازروی بزرگان ادبیات این مملکت خجالت می کشم.این مساله دور از شان ادبیات واهالی ادبیات وفرهنگ است

باتشکرازآقای پوریاسوری بخاطر یادداشت روشنگرش

جهت اطلاع بیشتربه مجله مردم وجامعه شماره54-شنبه29فروردین88-صفحه53

رمان

راز آتش

 
نويسنده: هنینگ مانکل
مترجم: بهمن رستم آبادی
ناشر: نشرنی

زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 152
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: ۱۳۸۶

قیمت:۲۶۰۰تومان

مروري بر كتاب
نيمه شب است و سوفيا در رويا مي دود.
خيلي تاريك است و بدجور ترسيده.
نمي داند چرا مي دود، چرا مي ترسد و به كجا دارد مي دود.
اما چيزي پشت اين افكار رويايي ست، چيزي عميق كه در دل اين تاريكي وحشت زده اش كرده.

مي داند كه بايد سرعت دويدنش را زياد كند و به دليل ترسي كه از پشت سر دارد و او را تعقيب مي كند بايد نهايت توان خود را به كار گيرد تا تندتر بدود. اما او نمي تواند آن چيز را ببيند؛ شايد نامرئي باشد و هر لحظه نزديك و نزديك تر مي شود.

بررسی....

ادامه نوشته

رمان

چه دير
(رمان)

 
   
نويسنده : مه کامه رحیم زاده
موضوع : داستان ايراني
تاريخ چاپ : ۱۳۸۷
نوع جلد :

شوميز

شماره شابك :

964-311-756-1

قيمت : ۳۲۰۰۰ریال
(رمان)

داستان «چه‌دير» روايتي از زندگي دو انسان است كه در ازدحام بي‌‌نهايت يك شهر، از دو گوشة دور از هم، در سراشيبي راه زندگي و در تنگناي پيچ در پيچ آن، با روحياتي بيگانه از هم، خسته و نوميد و غمگين يكديگر را مي‌يابند. دمي چند در كنج راستين محبت و در گلوگاه صداقت، عشقي ممنوع را تجربه مي‌كنند و به آرامشي نسبي مي‌رسند، اما... چه نيرويي مي‌تواند اين دلبستگي را كه هر دو پرستش‌وار به آن نياز دارند، از آنان بربايد؟ «چه دير» دربارة دغدغه‌هاي زني امروزي و طرح مشكلات اوست. «مي‌رود روي تراس، ابر و دود مه و غبار آمده پايين، همه جا را محو مي‌بيند. قله دماوند ناپديد شده. جز طرحي گنگ چيزي از ساختمان‌ها ديده نمي‌شود. هوا راكد و سرد است.» «مه كامه رحيم‌زاده» نويسنده رمان «يلدا و رهايي» و مجموعه داستان‌هاي «اتاق صورتي» و «ردپاي حلزون» اين بار در رماني متفاوت براي نسل امروز داستان دو انسان را بازگو مي‌كند. «چه دير» در 215 صفحه و با قيمت 3200 تومان راهي بازار شد.

سمفـونى فكـرى دولـوز

تأملى بر كتاب «ژيل دولوز» اثر كلركولبروك



 
   ● نويسنده: ليدا - فخرى

منبع: روزنامه - ایران

 
 

1‎. «ژيل دولوز» اثرى است از كلركولبروك (Claire Colebrook) كه انتشارات راتلج در سال ۲۰۰۲ منتشر كرد و اخيراً به همت نشر مركز و با ترجمه رضا سيروان به فارسى برگردانده شد. اين اثر از جمله مجموعه كتاب هاى «انديشه گران انتقادى» راتلج است كه تاكنون از اين مجموعه موريس بلانشو، پل دومان، اسلاوى ژيژك، ژوليا كريستوا، رولان بارت و لويى آلتوسر به فارسى ترجمه و از سوى نشر مركز روانه بازار شده است.....

ادامه نوشته

به نام خدا

سفره گل آبی


تقریباسه ساله که سفره غذای خونه رنگش تغییرکرده.سفره خونه ماسفیدبا گلهای داودی آبی زیبای بود.یک روز عصر پدرم باخوشحالی وخندان به خانه آمد.باخودش یک کیسه داشت.همه بچه هاروصدا زد:بچه ها بیایدیه چیزخیلی خوب خریدم.همه مابا دو آمدیم.هم خوشحال بودیم وهم کنجکاو.دورپدر حلقه زدیم.باکنجکاوی به پدرم نگاه می کردیم.پدرکه سئوالاتمان راازنگاهمان خواند آرام آرام کیسه راباز کرد.یک سفره بزرگ بود.همه تعجب کردیم.سفره مگر خوشحالی دارد.ولی پدر باخوشخالی شروع کردبه تعریف وتمجیدازسفره" بچه هاهمه بازار روگشتم تااین سفره زیبارو پیدا کردم.سفرسفید با هاشورهای برجسته وگلهای آبی.توتمام سفرها تکه.من که عاشق این سفرم.دوست دارم همیشه سراین سفره غذا بخورم."تعجب مابیشترشد.اوایل فکرکردیم حال پدرخوب نیست.بهرحال ازآن به بعد این سفره برای غذادرخانه پهن می شد. بااینکه وضع مالیمان آنچنان خوب نبودولی مادر برای خوشحالی پدر غذاهای خوب وخوشمزه ای می پخت وسرسفره گل آبی می گذاشت وماهم کیف می کردیم.تاچندروزکیفمون کوک بود.ماهم باپدرخوشحال سرسفره گل آبی می نشستیم وباولع غذای خوشمزه مادر را می خوردیم.همه خوشحال بودیم.بعد ازمدتی دیدم پدر یک کاسه که مایع سیاه رنگی داخلش بود باخودسرسفره می آورد.بوی بدی داشت وکسی حاضرنبود نگاهی به آن بکندچه برسد بخورد.اماپدر بااکراه که ازچهراش مشخص بودبا نان می خوردوماهم غدای خوشمزه رامی خوردیم.به مرور زمان غذاهای خوشمزه راکمترسرسفره می دیدیم ومقدراغذاهم کمترمی شدوبرعکس کاسه باآن مایع سیاه سرسفره بیشترمی شد این مایع سیاه درون کاسه هاوقتی روی سفره می ریخت رنگ سفره گل آبی را تغییر می داد.بقدری ازاین مایع روی سفره ریخت که درابتداء قهوه ای روشن شد وبعد قهو های تیره ودرآخرسیاه شدبه رنگ زغال.

ماازآن غذاهانمی خوردیم ولی بمرور غذاها که کمتر می شدوشیرنمی شدیم به ناچارشروع به خوردن آن کردیم.خیلی بدبو ومزه بود.مزه نفت  می داد.ولی چاره ای نداشتیم.

دیگه ازاین وضع خسته شده بودم.به پدرگفتم:«این چیست که سرسفره می آوری؟مگر غذای دیگری نیست؟آن غذای خوشمزه چه شد؟چراسفره ای که عاشقش بودی این رنگ شده است؟»

پدرنگاهی غصه داری به من کردوگفت:«پسرم این نفت است.زمانی که قرارشد پول نفت راسرسفرمردم بیاورندرفتم این سفره گل آبی راخریدم به این امید غذاهای زیاذی درآن می گذارندودیگرسفره کوچک جوابگوی آن همه غذا نخواهدبود.ولی افسوس نمی دانستم که قرار است خودنفت رابه خوردمان بدهند.»

خبر

دانشگاهي كه دو مسئول دفتر رئيس دارد!

 

يكي ازشگفتي هاي دانشگاه علوم پزشكي اهواز اين است كه رياست دانشگاه دو مسئول دفتردارد.هردويك صندلي،يك ميز،يك اتاق ودو امضاء.

افسون زدگی جدید

افسون زدگي جديد ، هويت چهل تكه و تفكر سيّار

داريوش شايگان / فاطمه ولياني

( چاپ پنجم )

قيمت : 6000 توما ن

افسون زدگي جديد دركنار افسون زدايي دنياي مدرن اينك شاهد ظهور افسون زدگي جديدي هستيم كه دنياي پُست مدرن را گويي از نو جادويي كرده است . به راستي در شرف تكوين انسان چهل تكه اي هستيم با تفكري سيّار و سيال كه ديگر به هويتي خاص تعلق ندارد و مالاً چند هويتي است . كتاب افسون زدگي جديد : هويت چهل تكه و تفكر سيار سير و سفري است در دل اين آشفتگي و دگرگوني كه مي كوشد شايد از اين پراكندگي نظامي منسجم بيابد و در دل اين چندگونگي به گونه اي همبستگيِ متقابل همه جانبه دست يابد.

گمان كردن ، رؤيا ديدن ، و نوشتن

گمان كردن ، رؤيا ديدن ، و نوشتن

اسوالد و فراري / ويدا فرهودي

( سي گفت و كو با بورخس )

قيمت : 1500 تومان

بورخس خود در پيشگفتار اين كتاب مي گويد كه يونان، حدود 500 سال پيش از ميلاد، زيباترين نهاد جهان، يعني گفت وگو را به دنيا هديه كرد. كتاب حاضر نيز نمونه اي از گفت و گوها، در سطحي متعالي و آموزنده و دلنشين است. اسوالدو فراري، مصاحبه گر كتاب، برخي از ويژگي هاي گفت و گوي بورخس را عبارت مي داند از: نگرش جهاني در تمام زمينه ها، آزادي انديشه، رويارويي با هر گونه تعصب، اراده در جهت تقسيم كنجكاوي با ديگران، و توجه به روح، قريحه، الهام، خاطرهء پيشينيان، و برقراري محاوره و تبادل نظر. به زعم او، " ديدگاه هاي بورخس، به رغم بلنداي كنوني عمرش، تازه ترين و هيجان انگيزترين ديدگاه ها هستند."

رمان(ازسیطان آموخت وسوزاند)

از شیطان آموخت و سوزاند
برنده جايزه هفتمين دوره کتاب سال نويسندگان و منتقدان مطبوعات ـ 85

   
نويسنده : فرخنده آقایی
موضوع : داستان ايراني
تاريخ چاپ : ۱۳۸۶
نوع جلد :

شومیز

شماره شابك :

964-311-724-5

قيمت : ۴۲۰۰۰ ريال
برنده جايزه هفتمين دوره کتاب سال نويسندگان و منتقدان مطبوعات ـ 85

عصيان، شکل‌ها و کيفيت‌هاي مختلفي دارد. گاه آن قدر نيرومند و علني است که مانند فريادي در سکوت، همه را به آني متوجه مي‌کند و گاه به اين شدت و نيرو نيست، اما هست، وجود دارد، ديده مي‌شود، هر چند کند و ملايم. هر عصيانگر نيز ظرفيت‌هاي خاص خود را دارد و بنا به آن ظرفيت، عصيانش نمود پيدا مي‌کند. "ولگا" شخصيت محوري رمان، عصيانگر است. عصيانگري به شيوه خود. او مطابق تربيت و خواسته خود پيش مي‌رود. به نظم نادلخواه تن نمي‌دهد. بارها مي‌افتد، سقوط مي‌کند، اما نمي‌شکند، برمي‌خيزد، شايد نرمي و انعطاف‌ زنانگي در اين نشکستن، خم شدن اما دوباره راست شدن بي‌تأثير نباشد. نويسنده سعي بر اين دارد که جانبداري احتمالي خواننده را از ولگا به عهده خود اين شخصيت بگذارد و علاقه‌اي براي تهييج و علامت دادن به خواننده ندارد. "از شيطان آموخت و سوزاند" احتياجي به اين ندارد تا در انطباقش با تئوري‌ها، بررسي و تشريح شود. چرا که نويسنده طرحي درانداخته است که تئوريسين‌هاي ادبيات و جامعه‌شناسي بايد به آن رجوع کنند. مصداق‌ها را از آن بگيرند و براساس آن تئوري‌هاي نو بنا نهند.

رهنمایی های کوچک برای گرفتن سنگرهای مافیا

به نام خدا

مشاوره رئیس جمهور:سنگرهای مافیا یکی پس ازدیگری فرو خواهد ریخت.

رهنمایی های کوچک برای گرفتن سنگرهای مافیا

1-مبارزه بامافیا کاربسیار سختی است،خسته نباشی.

2-معمولاباتوجه به آشنایی که بامافیا داریم آنها سنگرندارندبلکه دفترکارویاخانه دارند.البته باتوجه به تغییرات مافیا دراین چند دهه آخیر وآنهم ازنوع ایرانیش شایدبجای دفترکار،سنگرداشته باشند.

3-باتوجه به اینکه اصل ونسب،پدرومادرمافیا به ایتالیا برمی گردد،بهتر است ازتجربیات«افسران پلیس»و«پدرخوانده»بخصوص«دن کرلئونه» استفاده کنید.

4-می توانید بااستفاده ازشیوه مهران مدیری درسریال «مردهزارچهره» استفاده کنیدوبه محل اصلی مافیا رفته وبه رهبرشان بگوید که می خواهیداورا بکشیدوبااین کاربه دورن مافیارسوخ کرده وآنها راازریشه وبن برمی کنید.

5-اگرمافیا درسنگرمخفی می شوندبایدبررسی کنیدکه سنگرهایشان از چه نوع است؛بتنی،ماسه ای،...وتاچه اندازه مقاوم هستندتابی گدار وارد عمل نشوید.

6-بهتریت زمان حمله به مافیا روزاست،چونکه مافیا معمولا شبها کارمی کنندوروزها می خوابند.بهمین علت وقتی که خواب هستند حمله کنید تا کسی زخمی ویاکشته نشودو همه رازنده بگیرید.

7-مافیامعمولا نامردهستند وازپشت سرحمله می کنند،پس مواظب پشت سرتان باشید.

8-هروقت سنگری رافتح می کنیدآنجا راباخاک یکسان کنید تا کسی  آنجا را دوباره محل استقرارمافیا نکند.

راه حلهای پائین آمدن قیمت برنج

به نام خدا

راه حلهای پائین آمدن قیمت برنج

 

1-دولت شالی کاران را وادار کند که برنج رایک روزه بکارند وبرداشت کنند.

2-رسانه هادرمضرات برنج سخن برانندوجلسات کارشناسی برگزارکنندتابه مردم بفهمانند برنج برای سلامتی ضرر دارد.

3-برنج رامانندسوخت جیره بندی کنندو«کارت برنج»به مردم بدهندومثلا ماهی دوکیلو برنج برای هر نفردرنظربگیرند.

4-چشمهای مردم راکورکنندو بجای برنج چیزی شبیه آن درست کنندوبه مردم بدهند.

5-دولت مردان می توانندبدنبال«برنج سحرآمیز»(مانندلوبیای سحرآمیز)بگردندتایک شبه همه مردم بتوانند پلو بخورند.

6-می توانند درهرگونی برنج یک موش بگذارندتامردم ازخریدبرنج صرف نظرکنند.

7-دولت می توانند برای خریدبرنج به خانواده ها«وام برنج»بدهد.

8-دولت می توانندشب ها که خیابانها خلوت است به درخانه مردم بیایدوبرنج را به آنها تحویل دهد(مانند پول نفت)

روياي يك دانشگاهي

                                                              به نام خدا

روياي يك دانشگاهي

 

مدتيه كه كاركنان دانشگاه وضعشون خوب شده.همه ماشين هاي مدل بالا،لباس هاي گران قيمت مي پوشند.

ازدردانشگاه كه وارد مي شي درابتداء نگهبانان رامي بيني.كت وشلوار ايتاليايي تنش،عينك ساخت امريكاروي چشاش،صورت تراشيده،موهاي شسوارشده.آدم ازاين همه زيبايي لذت مي بره.به به.تازه اين اول دانشگاه است.واردكه مي شي صحنه هاي بديع وتازه اي مي بيني كه به مخيله هيچ بني بشري نمي گنجه.

چند وقتيه كه دارند يه پاركينگ بزرگ مي سازند.چون اززماني كه همه ماشين هاي مدل بالا خريدندپاركينگ هاگنجايش اين همه تعداد ماشين را نداره ومسئولين دانشگاه دريك اقدام جسورانه تصميم گرفتند پاركينگ بزرگي بسازند.تازماني كه پاركينگ(كه دارند باتمام سرعت ودقت ساخت پاركينگ رابه اتمام مي رسانند)ساخته شودكاركنان ماشين هايشان را كنارجاده اصلي دانشگاه پارك مي كنند.يعني ازاول تاآخرجاده اصلي دانشگاه دوطرف ماشين پارك مي كنند.واقعاً ازاين همه پيشرفت آدم شاخ درمي آره.

سلف دانشگاه!؟دم درسلف دونفرگارسون ايستادندهركسي كه مي خواهد وارد بشه باتعظيم وكرنش در رو با احترام براش بازمي كنند.سلفي زيباكه مي گوينددرخاورميانه تك است.مدتي پيش چندنفرازكشورهاي عربي آمده بودندكه بامسئولين سلف صحبت كنندتاازمديريت وساختمان سلف الگوبرداري كنند.

وسط سالن چندين ميزبزرگ است كه انواع غذاي موجود ايراني وخارجي برروي آن چيده اندتاهركس هرچه مي خواهد بخورد.بهمين علت شكم كاركنان  بزرگ شده است واين معزل داردبه «بحران امنيت ملي»تبديل مي شود و روئساي دانشگاه رانگران كرده است.البته غذارابهترين طباخان ايران طبخ مي كنند؛تاحالاچندين كشور متخاصم بادسيسه اقدام كرده اند تااين طباخان راازچنگ مادرآوردند وبه استخدام خود درآورند كه با درايت مديران دانشگاه اين توطئه خنثي شده است.

خبر

دوباره مديرفرهنگي دانشگاه علوم پزشكي اهواز عوض شد.درحدود سه سالي كه ازرياست جمهوري آقاي احمدي نژادسپري مي شودشش مديرفرهنگي تعويض شده است كه درنوع خودبي نظيراست.

هستي و زمان

هستي و زمان

   
نويسنده : مارتين هايدگر

مترجم :

ناشر:

سياوش جمادي

ققنوس

موضوع : فلسفه و عرفان
تاريخ چاپ : ۱۳۸۶
نوع جلد :

اعلا

شماره شابك :

978-964-311-723-8

قيمت : ۱۷۰۰۰۰ ريال

مارتين هايدگر در ايران فيلسوفي نام آشناست. گفته‌اند که هستي و زمان ‌او مهم‌ترين شاهکار فلسفي قرن بيستم است و آن را به بمبي در عالم فلسفه مانند کرده‌اند. گفته‌اند که حتي منتقدانش از تأثيرش در امان نمانده‌اند. گفته‌اند که اين کتاب استوارترين ستون‌هاي سنت متافيزيک غرب را به لرزه درمي‌آورد. اگزيستانسياليسم، ساخت‌شکني، هرمنوتيک و الهيات مدرن، فصولي از نظريه و نقد ادبي و هنري، روانکاوي و بسياري از جنبش‌هاي علوم انساني معاصر را وامدار اين کتاب خوانده‌اند. به اين همه بايد آوازة دشواري زبان، طرح شگفت‌انگيز و ژرفاي مضامين آن را نيز افزود. اين اوصاف چه بسا راست باشند و چه بسا به گزاف، در هر حال نه تأييد و نه انکار آن‌ها گره از کار فروبسته‌اي نمي‌گشايد. کتاب‌ها براي خواندن نوشته مي‌شوند و هستي و زمان را بايد خواند.‏ ‏ سياوش جمادي متولد 1330 تهران، فارغ‌التحصيل حقوق قضايي از دانشگاه تهران و فوق ليسانس ادبيات انگليسي و فلسفه است. از اين محقق و انديشمند تاکنون ترجمه نامه‌هايي به ملينا (کافکا) (1377) تأليف و ترجمه يادبود ايوب در جهان کافکا (1379)، هايدگر و سياست (1381)، متافيزيک چيست؟ (1382)، تأليف سيري در جهان کافکا (1383)، ترجمه نيچه (کارل ياسپرس) (1383)، زبان اصالت ‌(تئودور آدرنو) (1385) و تأليف زمينه و زمانه پديدارشناسي (1385) منتشر شده است. سياوش جمادي به پاس تأليف سيري در جهان کافکا جايزه بيست و دومين دوره کتاب سال ادبيات جمهوري اسلامي را دريافت داشت و از "متافيزيک چيست" او در بيست و سومين دوره کتاب سال تقدير به عمل آمد و اينک پس از مدت‌ها انتظار يکي از مهم‌ترين و تأثيرگذارترين کتاب‌هاي فلسفه قرن را با عنوان هستي و زمان از مارتين هايدگر ترجمه و راهي بازار نشر کرده است‎......

ادامه نوشته

مقالات

سوز سرما يا سوز گراني؟

این روزها سرمای شدید و مداوم حواس را از همه چیزهای دیگر به خود معطوف کرده است اما در این یادداشت خواسته ام این نکته ای را یادآوری کنم که سوز تورم اذیت کننده تر از سوز سرماست.این یادداشت امروز (86/10/26)در روزنامه اعتمادملی منتشر شده است.


چند شب پيش براي خريد از منزل خارج شدم، وقتي كه برگشتم خيلي سردم شده و از صورتم پیدا بود، و از این رو در خانه مطرح شد که، مردمِ بدون گاز و كم‌بضاعت با اين سوز سرما چه مي‌كنند؟ گفتم كه شما فقط سوز سرما را مي‌بينيد، سوزي كه دير يا زود تمام شدني است، ضمن اينكه همه مردم را دربرنمي‌گيرد، اما در بيرون از خانه سوز ديگري است كه وحشتناك‌تر از سوز سرماست،و بخش اعظم مردم را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد، گذرا و محدود به چند روز نيست، هرچه مي‌گذرد سوز آن بيشتر مي‌شود، و وسايل مردم براي حفاظت خود از اثرات زيان‌بار آن ناكارآمدتر و كمتر مي‏گردد.....

منبع:سايت عباس عبدي

ادامه نوشته

مقالات

اثر بخشی انتخابات در مسیر دموکراسی (آقای محسن-ج)


به نظر من قبل از اینکه در مورد حواشی انتخابات نظیر نوع کمک های مالی صحبت شود باید در مورد اثر بخشی آن در روند دموکراتیزاسیون آن بحث گردد.اینکه لزوما برگزاری انتخابات سیری به سمت دموکراسی است یا خیر جای بحث فراوان دارد و در مورد آن به کرات صحبت شده و این جانب نیز قصد شکافت آن را در این مقال ندارم.بحث عمیقی که مطرح است و تقریبا تمامی مشکلات عدیده ای که در سطح تمامی مسایل اقتصادی سیاسی فرهنگی و ... وجود دارد نیز از آن سر منشا می گیرد مانیفست نظام جمهوری اسلامی و برداشت های متعدد و گاه مخالف از آن است.نزدیک به سه دهه از انقلاب اسلامی گذشته است ولی متاسفانه به دلایل متعدد داخلی و خارجی فرصت اینکه به درستی به این مانیفست پرداخته و تعریفی یکسان از آن ارائه شود وجود نداشته است. درگیریهای مسلحانه و سیاسی در اوایل انقلاب و سپس جنگ تحمیلی و بعد از آن دوران سازندگی این فرصت را از نظام گرفت که رویکردی به درون داشته و قادر به ایجاد یک تعادل در میان اجزای خود باشد.

منبع:سایت عباس عبدی 

ادامه نوشته

مقالات

 امان از دست دوستان ابله

آنهائي كه از مراودات سياسي و بده‌بستانهاي ديپلماتيك خبر دارند ، خوب مي دانند كه همه رويدادهاي رخ داده در عرصه روابط بين‌الملل حاصل رايزني‌هاي مختلف و پشت پرده است . ازيك ديدار بسيار ساده گرفته تا حضور در اجلاس‌هاي بين‌المللي. با شنيدن خبر اهداي پيراهن مارادونا به رئيس جمهوري اسلامي ايران ، بلافاصله همه رايزني هاي صورت گرفته براي انجام اين كار مهم از ذهنم گذشت . به يقين اين اتفاق حاصل دست رنج و تلاش چند ماهه نمايندگي‌هاي سياسي و فرهنگي ايران در آرژانتين بوده است . اما حيف كه تنها صفت « ابلهانه » را مي‌توانيم براي اين كار بچسبانيم . سوابق و مفاسد متعدد مارادونا بر همه عيان است و آيا تنها چهره آمريكا ستيزي و دوستي او با كاسترو مي تواند اين سوابق را پاك كند ؟

منبع:سایت منبرنت

مارادونا و دوستی خاله خرسه برای احمدی‌نژاد 

ادامه نوشته

مقالات

 

ابتکارات یک نواندیش
هفته نامه شهروند، سال دوم، شماره 31، 9 دی 1386

1. مهندس مهدي بازرگان (73-1286)يکي از متفکران و سياستمدران موثر سده اخير ايران است. بازرگان در زمره يکي از نافذترين نوانديشان ديني ايران و يکي از قرآن پژوهان بين المللي قابل ذکر است. به مناسبت انتشار ويرايش جديد کتاب «سير تحول قرآن» که تحت عنوان «مجموعه آثار 12 و 13» در سال جاري منتشر شد به اختصار به دستاوردهاي تازه اين کتاب، ابتکارات بازرگان در حوزه قرآن پژوهي، مقايسه اين کتاب با کتب تاريخ قرآن،کاستي هاي کتاب و بالاخره به ارائه يک پيشنهاد خواهم پرداخت.

2. کتاب بازرگان بطور مشخص در مقام تبيين سه آيه قرآن است: اول، «أََفَلا يتَدَبّرُونَ القُرآنَ وَ لَو کان مِن عِندِ غَيرِِاللهِ لَوَجَدُوا فيهِ اختِلافَاً کَثيراً» (سوره نساء، آيه 82) آيا در قرآن تدبر نمي کنند؟ اگر از جانب غير خداوند بود حتما در آن اختلاف فراواني مي يافتند. دوم، «وَ قُرآنَاً فَرَقنَاهُ لِتَقرَأَهُ عَلَي النّاسِ عَلَي مُکثٍ وَ نَزَّلنَاهُ تَنزِيلاً» (سوره اسراء، آيه 106)و قرآن را جُدا جُدا فرستاديم تا آنرا بر مردم با درنگ بخواني، و آنرا فرو فرستاديم فرو فرستادني. سوم، «الر کِتَابٌ أُحکِمَت آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت مِن لَدُن حَکِيمٍ خَبِيرٍ» (سوره هود، آيه 1)اين کتابي است که آيات آن از سوي خردمندي حکيم استوار گشته، آنگاه به تفصيل بيان شده است.

منبع:سایت دکترکدیور

ادامه نوشته

گفتگو

حجاب؛ حد شرعی، حد قانونی
مصاحبه داريوش درويشي و مصطفي مختاري بادکترمحسن کدیور

مسئلة مشهور به «مسئلة حجاب» ابعاد مختلفی دارد. قبل از هر بحثی لازم است تأمّلی دربارة واژة مناسب این معنی بکنیم. واژة صحیح عربی آن «ساتِر» و واژة فارسيِ دقیق آن هم «پوشش» است. حجاب در زبان عربی و نیز در قرآن کریم به معنای «مانع» و «پرده» استعمال شده است. حجاب قرآني، مختص همسران پيغمبر(ص) بوده است. وقتي مي‌خواهيد چيزي از زنان پيغمبر(ص) بگیرید ، از پشت پرده از ایشان بگيريد. «وَ إذا سَألتُمُوهُنََّ مَتاعاً فَاسئَلوُهُنََّ مِن وَراءِ حِجاب» (سورة احزاب، آیة 53. امّا نسبت به دیگر بانوان چنین تکلیفی صادر نشده است، یعنی شرعاً واجب نیست از پشت پرده با ایشان سخن بگوئیم. امّا فعلاً مراد از حجاب، دیگر لزوماً پرده نیست، بلکه به همان معنای ساتر و پوشش مورد نظر به کار می رود. مشتقّاتی از قبیل کشفِ حجاب، بی حجاب، مُحَجَّبِه، حجابِ اسلامی و بد حجاب حاکی از معنای حقیقی جدید این لفظ هستند. ما نیز در دنبال به اجبار از همین واژه استفاده می کنیم. معنای حجاب، ساترِ شرعی و پوششِ واجبِ دینی است، آن حدّی از استتارِ زینت که زنانِ مسلمان در مقابل مردانِ نامحرم رعایت می کنند، و منحصر در پوشش موی سر هم نیست، بلکه شامل لباس موقّر و پوشیده نیز می شود.

منیع:سایت دکترکدیور

ادامه نوشته

یادداشت

مردم در خانه بمانند تا درشهر مشکلی نباشد

 

 

دیروز و امروز و فردا به خاطر برف چند ساعته و سرما ، نه تنها مدارس که ادارات دولتی پایتخت هم تعطیل شد. میگویند این تعطیلی غیر مترقبه به خاطر مشکلات احتمالی گاز یا ترافیک و امکان پاک کردن معابر بوده است. این سیاست که مردم در خانه ها بمانند تا در خیابانها مشکلی به وجود نیاید چه راحت و با مزه است. دولت وشهرداری با کفایت یعنی همین دیگه. یک شهردار این شهر رئیس جمهور شده. شهردار بعدی هم در کنار رئیس جمهور فعلی در صف انتظار ریاست جمهوری ایستاده. خدا برکت دهد به این ملت. هردوی آنها وقتی در سالهای قبل برف می بارید و خیابانها قفل می شد، کلی مورد انتقاد قرار می گرفتند. وقتی راه حلی برای مشکلات برفی پایتخت پیدا نمی کنند چه بهتر که شهر را تعطیل کنند تا صورت مسئله ی انتفادهای برفی هر ساله پاک شود. خسته نباشند. انتخابات ریاست جمهوری هم البته سال آیند می باشد.

منبع:سایت محمد ابطحی

بررسی

گسست پيوندِ مصباح-احمدي‌نژاد؟!

 

محمدتقي مصباح يزدي، رئيس موسسه‌ آموزشي و پژوهشي امام خميني زبان به انتقاد از دولت گشود. او در ديدار علي‌احمدي، سرپرست آموزش و پرورش گفت: «از ابتداي تشكيل دولت نهم در همين جا به رئيس دولت عرض كردم كه هيچ توقعي از دولت نداريم و فقط حاضريم در جهت فرهنگي خدمت كنيم كه متاسفانه موفق نشديم.» اين دلخوري مصباح از آنجا روي داده است كه قراردادي ميان موسسه او و وزارت آموزش و پرورش بسته شده بود تا برخي از معلمان را در تابستان گذشته تربيت كنند، اما در روز شروع اين پروژه ناگهان وزارت آموزش و پرورش اعلام مي‌كند كه اعتبار اين پروژه تصويب نشده است. مصباح مي‌گويد: «گروهي از علاقه‌مندان با هماهنگي قبلي براي گذراندن دوره‌اي در موسسه ما ]موسسه‌ آموزشي ـ پژوهشي امام‌خميني[ اعلام آمادگي كرده بودند،‌اما در روز تشكيل اين دوره نامه‌اي آمد كه اعتبار اين طرح تصويب نشده است.» اين انتقاد صريح مصباح يزدي در هفته‌هاي گذشته شدت يافته و اين تغيير لحن او نسبت به دولت، .....

 

منبع:وبلاگ فرید مدرسی

ادامه نوشته

گفتگو

حوزه را بشكافيد؛ چرا دراويش را متهم مي‌كنيد

 

نزاع تاريخي ميان اهل تصوف و فقها بهانه‌اي بود تا در ايام بگومگوهايي در اين باره به ريشه‌يابي اين نزاع بپردازيم. در مقابل سوالات «شهروند امروز»‌ استاد فلسفه و عرفاني قرار گرفت كه خود نيز با بزرگان دراويش نعمت‌اللهي گنابادي نشست و برخاست داشت و از آنان به نيكي ياد مي‌كرد. «شهرام پازوكي» اگرچه دل در گرو تصوف داشت، اما در اين طريقت به مطالعاتي عميق پرداخته و صاحب مقالات و  نوشته‌هايي است. از اين رو به موسسه «حكمت و فلسفه» رفتيم و دريك بعدازظهر سرد پاييزي، آتش نزاع‌ها را مرور و هيزم اين آتش را از منظر اين استاد عرفان و فلسفه عيان كرديم و به  رخ كشيديم؛ او از منظر مدافع «اهل تصوف» سخن مي‌گفت و ما به زبان «حوزويان» از او  خرده گرفتيم.

 

از منظر شما آيا مي‌توان بر «نزاع تاريخي و هميشگي ميان تصوف و فقهاي شيعه» صحه گذاشت و اين مطلب را تاييد كرد؟....

 

منبع:وبلاگ فرید مدرسی

ادامه نوشته

بررسی

جدال شريعت با طريقت؟!

 

بار ديگر حسينيه‌اي از اهل تصوف وابسته به سلسله دراويش نعمت‌اللهي گنابادي، در بروجرد در نزاع مذهبي تخريب شد. دو سال گذشته، در بهمن 1384 هم اين غائله در «قم» تكرار و حسينيه يكي از مشايخ اين سلسله ـ سيداحمد شريعت ـ به ميدان تره‌بار و پس از آن به پاركينگ اتومبيل‌ها مبدل شد. آناني كه در پي مخالفت با دراويش تجمع كردند و شعار دادند و به مسئولان از «انحراف دراويش» هشدار دادند، از اعتقادي سخن مي‌گفتند كه سال‌هاي دور هم گاهي نه تنها به طرد دراويش و انحرافي بودن آنان اذعان مي‌شد؛ بلكه فقهاي محلي به «صوفي‌كشي» متهم مي‌شدند و در اين مسير گام برمي‌داشتند. داستان نزاع ميان فقها و مقلدان آنان با متصوفه داستاني تاريخي است. اما در ميان فقها هم اگرچه برخي اينگونه بودند، اما در ديگر سو فقهايي تكفير صوفيه را برنمي‌تافتند و تنها به انتقاد از آنان در منابر و گعده‌هاي عوام و خواص اكتفا مي‌كردند. همچنين برخي ديگر نيز خود صاحب كرامت بودند و هم آغوشي سير و سلوك عرفاني را با شريعت مي‌پسنديدند و طريقت و شريعت را يكي مي‌پنداشتند. امروز نيز بار ديگر اين نزاع با احكام فقهي چهار مرجع تقليد .....

 

منبع:وبلاگ فرید مدرسی

ادامه نوشته

بررسی

باشگاه ايدئولوژيك

 

«هر استادي بايد تكثير شود تا كارهاي ناتمام وي ادامه يابد و نيروي كافي براي پر كردن خلأهاي آينده تربيت شود.»(1) تبلور اين تكثير در موسسه آموزشي‌وپژوهشي امام خميني تحت مديريت «آيت‌الله محمدتقي مصباح‌يزدي» ديده مي‌شود. هر دانش‌پژوه، كارمند، فارغ‌‌التحصيل، استاد، هيات علمي و هر فردي كه در اين موسسه گام برمي‌دارد، بي‌هيچ ترديدي در مقابل رياست موسسه اداي احترام مي‌كند، قول او را بر چشم مي‌گذارد و مصباح جواني را در برابر ديدگان استاد به نمايش مي‌گذارد تا براي «خلأهاي آينده» حركتي شبكه‌اي صورت گيرد؛ شبكه‌اي منسجم، متحد، هماهنگ، همراه و هم‌نظر با منويات مصباح‌يزدي: «هر قدر ارتباط، اتحاد، همبستگي و پيوستگي بين كساني كه به كارهاي اجتماعي مي‌پردازند، بيشتر باشد، با توجه به كميت و كيفيت افراد شركت‌كننده ارزش كار به صورت تصاعدي بالا مي‌رود.»(2) در اين موسسه آموزشي از «اتحاد، همبستگي و حركت‌هاي تصاعدي» سخن گفته مي‌شود، گويي اين موسسه با ساير موسسات و مراكز آموزشي دانشگاهي و حوزوي همرنگ نيست؛ رياست موسسه مسائل اعتقادي، ايدئولوژيك و سياسي را براساس «انجام وظيفه» مطرح مي‌كند،.....

 

منبع:وبلاگ فریدمدرسی

 

ادامه نوشته